آدمیزادهیچ وقت ازشرایطش راضی نیست وخیلی زودهمه چی براش یکنواخت میشه ودنبال شرایط دیگه ای میگرده...به قبل سال فکرمیکنم به موقعی که چندوقت مونده بودبه دوره ی آموزش علی واسترس این روداشتم که اگه کاربرام پیدانشه چیکارکنم؟کاره پیداشد استرس قبول شدنشم تموم شد وحالامن 8ماهه که اونجامشغولم..هرچندکه اینکار هم یکنواحت نیست ویه روزمشترکین محترم بااعصاب داغون منو راهی خونه میکنن ویه روزهم بااعصاب آروم...درکل کاره رومخیه واعصاب آدمو ضعیف میکنه به همه جورآدمی بایدبفهمونی...چ اونی که خیال میکنه خیلی حالیشه چ اونی که حروف انگلیسی روازهم تشخیص نمیده!خستگی کاروقتی توی تنت می مونه که 4ماه هم حقوق نگرفته باشی یوقتایی میشینم فکرمیکنم میبینم دارم مجانی واسه این شرکت کارمیکنم وقتی نه کارش برام رزومه میشه نه علاقه ای دارم ونه حقوقی درکاره!دلم میخوادزودتراستعفا بدم ویکم به خودم وزندگیم برسم..برم یه باشگاه اسم بنویسم...بیشترکتاب بخونم...برم بیرون بچرخم...درباره پایان نامم سرچ کنم...دستی به سروروی خونه بکشم...یه گل وگلدون بخرم...ناهارو شامم رو سرموقع حاضرکنم وکلی کاردیگه که حالمو خوب کنه...به امیدخدا تاموقعی که تصمیم استعفام قطعی شه کارعلی هم بیشتر وبیشتر بگیره که باخیال راحت بیخیال شرکت شم...اینم از غرغرای امروزم خخخخخخخ