حرف دل

کلمات کلیدی

پـــــــــــریشـــــــــانی

يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۱۱ ب.ظ

اندکی دلمان گرفته وکمی پریشانم

ازدیروزکه دوتاتالارقیمت گرفتم همش رفتم توفکرخرج ومخارج عروسی...حتی وقتی صبخ ازخواب پاشدم اواین فکری که به ذهنم اومدهمین بودوترجیح دادم دوباره بخوابم

میدونم علی باچه زحمتی پول درمیاره وفکراینکه یه پول قلمبه یه شبه میخوادازدستمون بره حالمومیگیره وازطرفی عروسی فقط همون یه باره ونداشتنش حسرت میشه رودل آدم مثه حسرتی از5سالگی باهامه که مامانم قول داده بوداگه دخترخوبی باشم وآمپول بزنم برام پفک نمکی میخره اماالان 18سال ازاون موضوع گذشته وهنوزنخریده یامثلاحسرت جایزه ای که بابام وقتی 7سالم قول داده بوداگه انبردستو براش پیداکنم برام میگیره ویادش رفت یادمه ازاون موقع دیگه هرچی گم میکنه دنبالش نمیگردم هیییییییییییییییییییییییییی

بحث پفک وکادونیس ایناجنبه ی فان وخنده داره اماحرف ازیه چیزیه که همیشه تهه دلت حسرتشومیخوری اگه علی میذاشت منم میرفتم سرکارازبارعذاب وجدانی که بخاطرمخارج عروسی دارم کم میشد نه اینکه بخوابم خرج عروسی روبدم اماحداقل تااون موقع یه گوشه ی زندگیمونو میچرخوندم اماعلی صلاح نمیدونه ومنم کمابیش بادلایلش موافقم

یه مزیت اینکه الان خونه رهن کنیم اینه که تازه بعدعروسی فکرخونه نمیفتیم وخیالمون راحته که خونه داریم

دلم میخوادهمه من وعلی روکنارهم ببینن دلم میخوادمردزندگیمو نشونشون بدم وببینن مردی که لایقمه پیداکردم اونشب شادترین شب زندیگمه میدونم

حسرت پول روهیچوقت نبایدخوردخداروشکربه دست اومدنیه...فک کنم استرس جوابای ارشدزده به سرم خیلی غرزدم

امشب که میخواستم قرآن بخونم این اولین آیه بود:ن والقلم ومایسطرون...خیلی امیدوارشدم به قبول شدنم تودانشگاه یزدان شاالله به حق همین آیه خدای مهربون ناامیدم نمیکنه

  • miss moon

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی