زن
وقتی اسمش میخوره تو شناسنامه ات بی رحمانه دنیای دخترونه ات روازت میگیرن وبهت میگن زن!
تومیشی زن اون آدم وازاون لحظه رسماوظایفت شروع میشه بهت میگن زن یعنی سنگ زیرین آسیاب،یعنی میشنوی ومیبینی اما دم برنمیاری،میشوری،میپزی،میسابی،ازتنت مایه میذاری واسم همه ی اینامیشه زندگی!
زن بودن خیلی غمگینانه س اونجایی برای خوش کردن دل خودتم که شده آرایش میکنی وبه سرووضعت میرسی مانتویی که دوسداری میپوشی میخوای بری بیرون که یه دوری بزنی اونم با یذره پولی که تهه جیبته،امابایه کلام میخوره توذوقت وقتی میگه این چه سرووضعیه؟
اینجاس که حس میکنی بزرگترین گناهت زن بودنه!رنگ لباست بایدتاییدبشه نوع لباست بایدتاییدبشه نکنه یکم آستینش یاخودش کوتاه باشه نکنه بهت بچسبه نکنه یقه ات دیده بشه وهزارویک اما واگردیگه تاجایی که قیدسلیقه خودتومیزنی وهرچی آقابرات انتخاب کردمیپوشی!
واقعاهدف ازآفرینش زن چیه؟مایه آرامش مردباشه همراه مردباشه یااسیرش؟زنی که اختیارتن خودش رونداره مایه آرامش خودشم نیست چه برسه به شوهرش
زن بیچاره توآفریده شدی که تحمل کنی!همه چی روازاعصاب خوردیای شوهرت تا نداریش تاگیردادنش تاخواسته هاش،این زندگی تاآخرعمربرات چیزتاه ای نداره به جزتحمل کردنای جدیدتر
چی؟تحمل نمیکنی؟کارخودتومیکنی؟مضحکه...آخه بیچاره میره به اسم بی توجهی دنبال عیاشیه خودش کجای کاری!
دنیای زنانه دنیای غمگینیه...
- ۹۵/۰۴/۲۴
هر چند الانم فرق زیادی نکرده ولی خوب ...